تکیهکلامهای نابجا
یکی از مصداقهای حشو و در نتیجه درازنویسی، آوردن تکیهکلامهایی است که هنگام گفتار آنها را به کار میبریم و در نوشتار ضرورتی ندارد. برخی از این تکیهکلامها عبارتاند از: در این رابطه، واقعیت این است، راستش را بخواهی، مسلم است که، آنچه مسلم است این که، به هیچ وجه من الوجوه، در واقع، فرض مثال، در واقع باید گفت، لازم به یادآوری است که، همانطور که بارها و بارها متذکر شدم، بع اصطلاح، فیالمثل، در مثل، خوب، باری، صد البته، بارها و بارها، به این ترتیب، به قول معروف، به قول گفتنی، این طور به نظر میرسد، به هر حال، در هر صورت ممکن، بر اساس، به عقیده من و …
این تکیهکلامها چنان جمله اصلی را در بر میگیرند که فهم مقصود اصلی ناممکن یا دشوار میشود. کاربرد چنین تکیهکلامهایی در نوشتههای کسانی دیده میشود که یا اهل لفظپردازیاند یا مبهمنویسی.
هرچند که من در مسائل پیچیده تخصصی ندارم، اجازه میخواهم جسارتاً بگویم که به عقیده من رانندگی، در بیشتر موارد، ظاهراً از بسیاری از جهات خطرناک است. (۲۴ کلمه) ← سرعت در رانندگی خطرناک است. (۴ کلمه)
در این جمله ۲۴ کلمهای، ۲۰ کلمه زائد دیده میشود. جمله ساده «سرعت در رانندگی خطرناک است» بی آنکه نیاز باشد، با تعابیر غیر لازم، تکیهکلامهای گفتاری و مترادف، طولانی شده است.
حسن ذوالفقاری، آموزش ویراستاری و درستنویسی، ص ۲۹۱